عید از خانه کدخدا در محله مجیدیه شروع میشد! + عکس
تاریخ انتشار: ۷ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۰۲۶۹۴
محله مجیدیه یکی از محلههای محبوب شمال شرق تهران است که قدمت آن به دوره قاجار میرسد. در روزگاری این محله از تهران روستایی بود که مثل همه روستاها با کدخدا و کدخدامنشی اداره میشد. کدخدا غالباً فرد بیطرفی بود که بسیاری از دعواها را ختم به خیر میکرد و اهالی روی کلام او حرف نمیآوردند.
بیشتربخوانید
عید دیدنی رفتیم درباره چی حرف بزنیم؟اهالی قدیمی مجیدیه از بزرگترها شنیدهاند که روزگاری ده مجیدیه فقط باغ و زمینهای کشاورزی بود و توسط ۲ کدخدا به نامهای کدخدا «علی آذری» و کدخدا «قلیچ ایرانیان» اداره میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حاج «محمد آذری» ۸۰ساله، فرزند کدخدا «علی آذری»، از پدر اینطور تعریف میکند: «پدر اصالتاً بروجردی و در زمان ساخت راهآهن شمال، سرپرست کارگرها بود و به او مباشر میگفتند. پدرم کدخدای فارسزبانها و کدخدا ایرانیان کدخدای آذریزبانها بهحساب میآمدند. پدرم با کدخدا ایرانیان صیغه برادری خوانده و این پیوند اخوت مانند نخ تسبیح باعث وحدت محله شده بود. هنوز هم ما و فرزندان کدخدا ایرانیان همدیگر را پسرعمو صدا میزنیم. یادم میآید روز اول عید بزرگترهای محل که شامل پدرم و کدخدا ایرانیان و حاجآقا طباطبایی بودند تا ۳ روز در خانه مینشستند و اهالی محل به منزل آنها میآمدند. ما بروجردی بودیم و مادرم یک نوع حلوای خاص محلی بهعنوان شیرینی میپخت که خیلی طرفدار داشت. ما داخل مهمانخانه سفره عید را پهن میکردیم و میوه و شیرینی میچیدیم. چون جمعیتی که برای عید دیدنی میآمد، زیاد بود ...»
دلجویی از خانوادههایی که فوتی داشتندکدخدا «قلیچ ایرانیان» ۶تیر ۱۲۹۵ در تبریز و روستای «قره شیران» به دنیا آمده، اما بعد از خدمت سربازی روستا را رها میکند و راهی تهران و به گاوداری در مجیدیه مشغول میشود و کارش چنان بالا میگیرد که صاحب تعداد زیادی مغازه قصابی و ۳۰ـ ۴۰ کارگر میشود و بهتدریج همشهریها و همولایتیها هم به مجیدیه میآیند و جمعیتشان افزایش پیدا میکند و اکثر طایفه حول او جمع میشوند و همانها او را بهعنوان کدخدا انتخاب میکنند. حاج «محمد ایرانیان»، پسر کوچکتر حاجی، اینطور تعریف میکند: «یادم میآید قنادی رامسر آشنای پدر بود و شیرینیهای سنتی میپخت. پدر سفارش میداد و برای ما شیرینی میآورد. اگر کسی از اهالی محل فوت کرده بود، حاجی با چند نفر از بزرگترها بعد از تحویل سال به خانه آنها میرفتند و بعد از آن تا ۳ـ ۴ روز در خانه مینشستند و مهمانداری میکردند. روزهای اول عید وقت سر خاراندن نداشتیم. سماور خانه هیچوقت خاموش نمیشد؛ از صبح روشن و عین قهوهخانه چای ما همیشه به راه بود. هر فردی از راه میرسید با چای و میوه و شیرینی پذیرایی میشد. پدر به همه عیدی میداد.»
دستهای دهنده و آذوقههای شب عیدحاج «رحیم ایرانیان»، پسر بزرگتر کدخدا ایرانیان، صحبتهای برادر را اینطور ادامه میدهد: «نمیدانم پدر تا چه حد از گفتن این قضیه راضی است، اما بارها شاهد بودم که پدر مشکلات مالی اهالی را حل میکرد و به بعضی خانوادهها مستمری میداد. قبل از عید همیشه مقداری آذوقه تهیه میکرد. پدر تعدادی امین داشت که میسپرد اینها را به منازل نیازمندان محل برسانند که شبعیدی سفره آنها خالی نباشد. به خاطر دارم که وقتی در مقطع دبستان حافظ درس میخواندم، مدیر مدرسهمان آقای جاوید بود. نزدیک عید که میشد به پدر میگفت این تعداد بچه نیازمند داریم و پدر برای بچهها کتوشلوار و لباس نو میخرید. خیلی وقتها از جیب خودش برای مردم محل میگذاشت.»
منبع: همشهری
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: نوروز1402 طهران قدیم بزرگ تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۰۲۶۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۴۰۰ سال پیش شغل اصلی مردم دربند خرید و فروش برده بود!
زیسان: یوهان اشترویس، دریانورد بخت برگشته هلندی در عصر حکومت شاه سلیمان صفوی (اسفند ۱۰۲۶ – ۸ مرداد ۱۰۷۳ خورشیدی/ فوریه ۱۶۴۸ – ۲۹ ژوئیه ۱۶۹۴ میلادی) به عنوان برده وارد ایران میشود. او ماجرایی خواندنی را از تعداد زیاد حمامها و علاقه ایرانیان به حمام کردن را روایت میکند.
به گزارش «زیسان»، یوهان اشترویس در ۱۶۲۸ م / ۱۰۳۸-۱۰۳۷ ق یا ۱۶۲۹ م / ۱۰۳۹-۱۰۳۸ ق در روستایی به نام رومر در نزدیکی آمستردام هلند متولد شد. او روایتی جالب از تفاوت رفتار ایرانیان در قیاس با ترکها و سایر ملل با بردگان را نقل میکند.
او پس از چند مرحله گشت و گذار در شرق آسیا، مدیترانه، اروپا و شمال آفریقا، از بد روزگار در جریان سکونت در روسیه تزاری، با شورش قزاقها مواجه شد. او و همراهانش برای فرار از دست شورشیان از آستراخان فرار و رهسپار ایران شدند که در میانه راه از سوی تاتارها به اسارت در آمدند.
بیشتر بخوانید علاقه زیاد ایرانیان به حمام کردن در ۴۰۰ سال قبل! روایت خواندنی برده هلندی از فرهنگ چندهمسری در میان ایرانیان ۴۰۰ سال قبل اگر بپذیری ختنه شوی و مسلمان، این دو زن زیبا را به تو میبخشیم!
تاتارها اشترویس را به بازرگان ایرانی به نام حاجی محمد صالح فروختند. این بازرگان نیز در سال ۱۶۷۰ این دریانورد هلندی را به عنوان برده به تاجر ثروتمند دیگری به نام حاجی بایران علی از اهالی دربند میفروشد. اشترویس در جریان اقامت در ایران اطلاعات ارزشمندی را از ایران آن دوران (عصر شاه سلیمان صفوی) ارائه میدهد.
گزارشهایش در مورد خودکشی، قتل، اعدام، روسپیگری، دزید، راهزنی و رباخواری و... تصویری گویا از مسائل ایران آن دوران به خصوص در شهرهای شماخی و دربند است. البته اشتروس توصیفی جالب و خواندنی را از شمال تا جنوب ایران -از اردبیل تا گمبرون (بندرعباس) - ارائه میدهد.
نکته قابل توجه روایتهای این هلندی بخت برگشته این است که او به عنوان برده در ایران حضور داشته و هیچگونه فرصتی برای ارتباط با اصحاب قدرت نداشته است. روایت او تصویری واقعی از بطن جامعه ایران حدود ۴۰۰ سال قبل است.
در ادامه روایت اشترویس از تفاوت رفتار ایرانیان با بردگان در قیاس با ترکها و سایر ملل را میخوانید:
«ساکنان دربند به خرید و فروش برده اشتغال دارند و برده کالای اصلی و تقریباً تنها کالایی است که در آن شهر معامله میشود. بردهها را از تاتارها خریداری میکنند و همه آنها را به ایران میفرستند و از این طریق درآمد هنگفتی به دست میآورند. با بردههایی که برای خرید و فروش به اینجا میآورند مانند حیوانات وحشی رفتار میکنند.
هنگامی که میخواهند بردهای را خریداری کنند او را عریان میکنند و مانند خوک و گوساله به بدنش دست میزنند. با بردهها بسیار بی رحمانه رفتار میکنند و اگر ترس ضرر مالی نباشد، احتمالاً بسیاری از آنها جانشان را از دست میدهند. همان طور که قبلاً گفته شد مردم این منطقه طبیعتاً فرومایه و بد اخلاق اند.
با این حال ایرانیها در قیاس با تُرکها چندان با بردهها بدرفتاری نمیکنند. وقتی در گالیها (اشاره به دورانی که روی کشتیهای کوچک ونیزی ملوان بود) بودم به این تفاوت پی بردم.
ایرانییها در قیاس با مردم الجزایر، تریپولی، تونس و سایر شهرهای بربرها نیز با بردهها بهتر رفتار میکنند. در آن مناطق با بردهها رفتار بدتری دارند و آنها را وادار میکنند دینشان را ترک کنند. گزارشهای کسانی که به دست آن مردم بی رحم اسیر شدند، این ادعا را اثبات میکند.»
tags # تاریخ ایران ، صفویان سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غولپیکر چینی از پورشه هم گرانتر است! قارچهای زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی میشوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست میدهند، چه حسی است؟